علی سان رحیمیعلی سان رحیمی، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره

علی سان رحیمی

تنها نفسم علی سان

علیسان و عید ۹۸

سلام عشق زندگیم؛باورم نمیشه که این مدت به این زودی سپری شده اتفاقات خوب و بد زیادی اتفاق افتاده که من نتونستم توی وبلاگت ثبت کنم ولی خدا رو شکر که هر روز و هر ثانیه شاهد بزرگ تر شدنت هستم و این بهترین دلیل زندگییم هست ❤️توی این مدت یه نفر کوچولو از بین خانوادمون پرپر شد و رف پیش خدا ابوالفضل پسر عموت؛و یه کوچولو پسر عمت دیده به دنیا گشود..نمیدونم حکمت چی بود و چی هست...ولی رفتن اون بزرگترین غم امسالمون شد-و بعدشم این که شما آقا کوچولو پایان کلاس سوم هستی و یه ماه مونده تا تموم شدن این سال تحصیلیت؛وقتی ازت می پرسم تا کلاس چندم میخوای ادامه بدی میگی تا هیجدهمممم میخوام دکتر بشم و اینقد اینقد پول در بییارم-قربون کوچیک مردم بشم من.عشق من لب تاب...
30 فروردين 1398

بهمن 1396/11/16

سلام علیسانم...عزیزم منو ببخش که مدت زیادی هست که عکساتو نزاشتم و خاطرراتت رو ثبت نکردم..مشکلاتم در حد بسیار زیاد بود و فرصت هیچ جیزی رو نداشتم دلم همش اینجا بود عزیزم ......وای اکه بزرگ بودی و درکم میکری و همدمم میشدی نمیدونی چه ها کشیدم تو این سه چهار ماه ولی با اینکه هشت سال بیشتر نداری عجیب دل مردانه و بزرگی داری گاهی وقتا یه کارایی میکنی یه حرفایی میزنی که بخدا دلم میخواد سرم رو رو سجده نگه دارم که خدایا شکرت بابت نعمتی که بهم دادی واقغا برام بهترین نعمت دنیا و اخرتم هستی000راستی پسر عموتم 4 بهمن به دنیا اومد ابوالفضل کوچولو خیلی دوسش داری و همش میگی ما هم بگیریم حتی شبا با عروسک میخوابی یه شب یواش اومدم تو اتاقت که ببینم چیکار میکنی د...
16 بهمن 1396

بدون عنوان

تووووووووووووولدت مبارک عزیزم                                     اینم کادوی تولدت گوشی سامسونگ    علی جونم امسال تولد چهار نفر رو با همدیگه توی باغ گرفتیم علی رضا نیر عمو روح اله و علیسان کوچولو...........خیلی خاطره ی خوبی شد صد سال به این سالها امیدوارم تولد صد سالگیتو پشت میز ریاست و دکترا ببینم ...
3 مهر 1396

روزهای بزرگ شدنت

سلام عزیزم......روزها و دقایق در حال گذرند چه خوب چه بد...قطار زندگانی در ریل ها و پیچ ها همچنان بدون توقف می رود و ما سرنشینان این قطار با هزاران امید و ارزو در انتظار مقصد خوشبختی و خوشحالی هستیم.......علیسانم کاش میتوانستم تصویر همه ی چیزهایی را که میخواهم را بکشم و به انها توان شدن بدهم"و همه ی ارزوهای من اول و اخرش به تو ختم می شود بزرگترین ارزویم اینه که خوشبخت خوشحال سربلند و موفق ببینمت میدانم که همه ی پدر و مادرها همین خواسته رو دارن ولی من احساس میکنم که نباید فقط ارزو داشته باشم من باید ببینم و بمیرم و تا حد توانم هم سعی میکنم و امیدوارم بی ثمر نباشن///اول اینکه امسال مدرسه ات رو عوض کردیم فکر کردم که محیط گلهای بهشت برات خ...
24 مرداد 1396

بدون عنوان

اینمممممم از کارنامه ی کلاس اولت توی مدرسه از صمیم قلبم ارزو دارم که پایان نامه ی دکترا یت  هم مثل این کارنامت  سفید و درخشان شودددد و من و بابات تو رو پشت میز ریاست ببینیممممممم ...
3 تير 1396

تعطیلات تابستان

علیسان جان سلام..........پسرم الان بیشتر از یک ماه میشه که مدرسه هاتون تعطیل شده و چون ماه رمضان بود تو هیچ کلاسی ثبت نامت نکردیم ولی از خدا پنهون نیست واقعا شلوغ شدی اصلا فکر نمیکردم که با گزشت زمان و با بزرگ شدنت اینقد شلوغیهات بیشتر بشه اخه تا سن شش سالگیت ارام ترین و حرف گوش کن ترین پسر فامیل بودی....مادر جان یه برنامه هایی یه کارایی میکنی که بعضی وقتا واقعا جون به لب میشم ولی یه چیزی هم بگم که واقعا از دستت دلخورم و انشالله وقتی بزرگ شدی این خاطره ی تلخ رو برات میگم ووووووووو حالا یه کمم از از بازیگوشیهات برات بگم که عاشق باشگاه هستی عاشق کاراته و زمین زدن و لباسای کاراته ی ابوالفضل رو می پوشی و ادای مبارزه گر ها رو در مییاری و منم که ...
3 تير 1396