علی سان رحیمیعلی سان رحیمی، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

علی سان رحیمی

یه هفته قبل از ماه رمضان بابایی بردمون مهاباد

1393/4/15 19:49
1,302 بازدید
اشتراک گذاری

روز جمعه بابایی گفت بریم مهاباد چون اونجا فرش داده برای بافت.اماده شدیم و راهی شدیم سه چهار ساعت بعد رسیدیم از اونجایی که شما و بابات شکمو هستین بابایی گفت اول نهار بعدا بقیه ی کارا.رفتیم کبابی و شما با اشتهای کامل غذاتو میخوردی که وسط خوردن یه دعفه گفتی مادر مادر رو دیوار نوشته غذای خوشمزه/خندونکمن و بابات هم  به حرفت کلی خندیدیم/بابا چون دید بهت چسبیده دوباره سفارش داد و اینم به نفع من تموم شدخندهبعد رفتیم پارک و کمی استراحت کردیم و بعد بابایی به کاراش رسید و بعدش ما رو برد توی یه تالار عروسی مهاباد جاتون خالی خیلی خوش گذشت همه زنا لباس کردی پوشیده بودن و با شوهرانشون رقص کردی میکردن فقط حیف دوربین دستم نبود عکس بندازمغمگینو اینجا هم رسیدیم خونه و شما طبق معمول قهر کردی که نریم خونه /بریم پارکچشمکو اینجا هم تو باغ هستیم و شما حس عکس گرفتن کردی عسل مادر

پسندها (2)

نظرات (2)

اتی مامان
16 تیر 93 9:44
همیشه به تفریح و شادی عزیزممیدونم چه کیفی کردید تو عروسی...چون منم یه جورایی کردم
مادر ناهیدو بابا مجتبی
پاسخ
ممنونم عزیز اره خیلی باحال بود میدونی که چی میگمامیدوارم یه روز با هم باشیم
مامان زینب
20 تیر 93 14:44
لطفا بیا به وبلاگم خواهش می کنم
مادر ناهیدو بابا مجتبی
پاسخ
اومدم دیدم اموزنده بود