روزهای اخر سال
تنها و خسته از غبار جاده هادر امتداد لحظه ها/در شمارش معکوس ثانیه ها/به دنبال کسی می گردم/به دنبال جایی می گردم تا سکوت و ارامش را از صمیم وجود و از ته قلبم احساس کنم/با چشمانی بسته در غبار این جاده های پرنشیب/هراسی از گم شدن ندارم/گم شدن را دوست دارم چون گمشده ام را می یابم/جاده ها را دوست دارم چون مقصد را نمی شناسم مقصدی که شاید ارامش وجودم را در ان بیابم.........خدایا دستانم را بگیر و صراط مستقیم را بهم نشان بده......امسال نیز با همه ی بدیها و خوبیهاش تمام شد و فقط یه خاطره ازش بر جا ماند....خوشحالم که این خاطرات را با پسرم علی سان و در کنار او سپری میکنم و سال ها را به پایان می رسانم...بزرگترین دعای اواخر سال=خدایا هیچ مادری را با دور بودن از فرزندش به امتحان نکش //کودکانمان در حال بزرگ شدن هستن انها را از دام های شیطانی حفظ کن//و عاقبت به خیری را بدرقه ی عمرشان عطا فرما.....الهی امین