باغ مامان بزرگ اینا
کمک علی سانم در اشپزی برای هییتعکس اخرین روز مهد قران و گرفتن جایزه هااینجا هم کنجکاوی که ببینی جایزه چی دادن.......اینجا هم باغیم و شما در حال جمع کردن شاخه ها هستی.........البته چه عرض کنم......اونا رو نریز زمین کمک نخواستیمواییییییییییییییی مادر جون اینجا سردت شدهاینجا هم بابا بزرگ توی خانه باغ اجاق خانگی درست کرد تا غدا رو گرم نگه داره و شما چون گرسنت شده داری به غداها سرک میکشیاینجا هم چون توی خونه یه مشکلی پیش اومده بود عمه و شوهر عمت بیرون برده بودنت تا ناراحت نباشیو میگن کلی برف بازی کردی....فدات بشماینم از خواب بعد ظهرت که با پاندای بزرگتر از خودت خوابیدیدو روزه عاشقش شدی و باهاش میخوابی بهش غدا میدی و ......خخخخخخخخخخخخخ از صدای فلش دوربین از خواب بلند شدی و عصبی داری نگاه میکنی...و میگی چقد عکس میگیری موقع خوابم راحتم نمیزاری و من میخندم به حرفات و تو بیشتر لج میکنیپسرم از دستم ناراحت نباش من همه ی این کارا رو به خاطر تو میکنم تا وقتی بزرگ شدی کودکیهاتو لمس کنی....نمیدونی با چه مصیبتی وبلاگتو سرپا نگه داشتم .....بماند که چراااااااااااا